۲۷

خوب اینترنت توهم وصل شد. نمیدونم چند روز است که وصل شده ولی خیلی نامردی.

به نامردی تو ندیدم هرگز


به نامردی تو ندیدم هرگز


ببینم چی میشه؟ جواب ای میل میدی یا اینکه نه ؟ خوب برات نوشتم . ببینم واکنش چی است؟ دیگه همه چی برام تمام است. تمام میکنم فکر میکنم مردی. به قول دکتر هولاکویی دفن میکنمت . سوم و هفتم و چهلم میگیرم. و میگم مردی. خدا بیامرزه.


تا بحال این احساس را نداشتم. از خودم بدم میاید. چرا از خودم زیادی برای مایه گذاشتم. فکر میکردم ادمی و میخوای زندگی کنی.

ولی خوب نمی دونستم.



۲۶

یادش به خیر روزهایی که با هم تازه آشنا شده بودیم. چقدر قسم میخوردی که خدایا ما را از هم جدا نکن. ولی خودت باعث این کار شدی. میدونی تقصیر من هم بود. نباید تنها می زاشتم همین. تقصیر من بود که همانطور که به من عادت کرده بودی اصلا نباید تنهات می گذاشتم. 

ولی ایرادی نداره تو هم نمی تونستی فقط با من سر کنی. معلوم بود.  خیلی زود از همه چی خسته می شدی. تو اخلاقی داشتی و داری که مثل لباس خریدن می مونه . خدا بزرگه. 

با اینکه اوایل هفته بهت گفتم که دیگه میخوام همه چی را تمام کنم و فطع کردی. شاید هم اصلا یادت نبود. و تصمیم داشتم دیگه حتی به تو تلفن نکنم طاقت نیاوردم . مثل یک دوست زنگ زدم و بهت گفتم فقط برای احوالپرسی زنگ زدم. 

با اینکه قولی که حتی یک روز قبل از سال جدید بهم داده بودی و همه را باز زیر سر گذاشتی باز طاقت نیاوردم . دوستی یک طرف و زندگی هر کدام از ما یک طرف. دیگه برای خودم زندگی کنم بهتر است. خودم باشم .  

میدونی الان فکر میکنم اصلا من و توجور نبودیم . از اول همین بود. بی خود خودمان را به هم تحمیل کردیم . بیشتر فکر میکنم از طرف تو هم بود. با اون تماسها که میگرفتی.  

باید از اول میدونستم تویی که اهمیت به کسی و خانواده نمی دی نمیتونی مرد خوبی هم باشی. خوب هستی ولی نه به عنوان یک شریک زندگی . تو نسبت به دیگران که خودت میدونی کی ها رو میگم محبت بیشتر می کنی. نمیدونم چرا تمام مدت فکر میکنی کمبود محبت داری. میدونی تو اصلا معنی محبت را نمی دونی چی است. و تقصیر خودت نیست از بچگی اینطور بوده. هر کس بهت کمی محبت کرده رفتی اون طرف. 

خدا من رو ببخشه که گاهی نفرین میکنم. امیدوارم هیچ وقت به این حرفهای من خدا گوش نکنه. 

انشالله دنیای خوبی داشته باشی. من که رفتم. بخند به این زندگی و به رفتاری که با من داشتی بخند که از اول فیلم بود. 

درست است میگن هر کس بازیگر یک صحنه تئاتر هستیم ولی بد و خوب بازی کردن دست خودمون است .  

خدا بهت کمک کنه.

۲۵

دیروز بهت زنگ زدم گفتم پولی نیامده. باز اومدی قسم بخوری که قطع کردم . خسته نشدی تو؟ تو اگر پول داشتی حتما برای خودت اینترنت می گرفتی یا اینکه تو شهر نیستی؟ من اصلا باور نمی کنم؟ صدات هم خوش و خرم است . خدا رو شکر 

طاقت نیاوردم بهت زنگ زدم گفتم وکالت در مورد چی است. که یک دفعه چیزی گفتی و قطع کردی. من هم دیگه همه چی رو قطع میکنم. تلفن اینترنت و همه چی . و کار خودم را انجام میدم از طریق وکیل.  

بهت چی بگم. نامرد َ دزد یا کلاهبردار نمیدونم واقعا نمیدونم به هر کس تعریف کنم میگه از اول نقشه بوده و کلاه برداری . خیلی چیزها را متوجه شده بودم ولی فکر میکردم اشتباه میکنم و متاسفانه با کسی هم مشورت نمی کردم. 

فقط سر خودم کلاه می زارشتم. 

میدونی این چند روز چی یادم میاید. برای دفعه اول که از تو دور شدم. چی میگفتی و چی شد. بعدها گفتی چقدر به اون کارگر (ف...) کمک میکردی و به بچه اش پول میدادی. یادم میامد همون موقع  به من میگفتی ندارم ندارم ندارم ندارم ... یادت هست بعد از مدتی گفتی همه چی من دست اون بود. خرج و مخارج و همه چی ..........هیچ وقت به من راست نمی گفتی هر شب درآمد چقدر بوده ولی میگفتی اون می نویسه که اون هم یک کلاه بردار مثل خودت درآمد و گذاشت و رفت. یادت است فیلم ها و سی دی ها را بردی گفتی برای مغازه ولی بعدها گفتم چی شد ؟ گفتی دزدیدن همش برای اون بوده . چقدر بد است وقتی اسم اون را می اری میگن .........چی بگم . والله نمیدونم خریت خودم بوده . هر کس یک زمانی یک خر بازی در می آره شده مثال من . 

ولی خوب بهانه دستم دادی. نمیدونم الان واقعا وضعیت چی است. میگن خوب نیست ولی من شک دارم .  

تو به جای اینکه این همه پول خرج این و اون کنی کاش کمی عقل می خریدی و شاید کمی به خودت می امد.  

با این بلای اخری که اگر راست باشه که سرت اومده شاید به خودت بیایی ولی دیگه از من گذشت ......................

۲۴

بله. دیگه نه جواب تلفن بده و نه حرفی بزن . اینطوری برای هر دو بهتر است. این همه گفتی فرستادم فرستادم چی شد؟ والله همش دروغ است. جایی که میگی نداری تا اینترنت بگیری یا پول نداری یا اینکه اصلا تو شهر نیستی. والله دیروز هم که گفتی مغازه رو آتیش زدن من شک کردم و اصلا باور نکردم . نمیتونم باور کنم. همش کلک خودت شاید باشه . از کجا معلوم که راست میگی. 

میدونی اینطور راحت تر هستم. دیگه تمام . ای میل هم چک نکردی که بگی وکالت را دیدی یا نه ؟ باشه چک نکن . اصلا مهم نیست . ولی میدونم تو حتما ای میل ها را چک میکنی حتی جایی دیگه . تو طاقت نمی یاری که ای میل چک نکنی. 

شاید هم خوندی به روی خودت نمی یاری.

۲۳

زنگ زدم گفتی جلوی مغازه را آتیش زدن . چرا؟ چرا به کسی خوبی نکردی چرا چرا جرا

این روزها تمام مدت دارم تکلیف خودم را روش نمی کنم ولی تو چه میکنی؟ همش بد میگن همش میگن به جای هر کاری فقط دنبال یک کار هستی ... چرا فکر خودت را نمیکنی؟ نمیدونم الان میگی نه اینطور نیست. اگر نیست چرانباید کار مثبتی کرده باشی. فقط و فقط میگی ندارم ندارم ندارم . این شناس من است یا به همه میگی؟ نه اینطور نیست یادم است به خیلی ها می رسیدی به بچه هاشون اضافه پول میدادی بعد با افتخار و ناراحتی میگفتی من کمک کردم ولی خیانت در کار کردن ؟ چرا ؟ چون می دیدند که تو خیانت می کنی.

دلم نمیخواد بگم ولی از اول خیانت کردی و خیانت از بقیه دیدی. از کسانی که اخلاقت رو عوض کردن . ولی کی میخوای بدونی . کی چه موقع ؟ به قول معروف زود هم دیر می شه . دیگه دیر است برات . دیگه تمام شدی دیگه چیزی ازت نمونده .

خیلی خسته شدم. واقعا خستم. فکرم . روحم خسته است و جسمم ازاد و راحت . ولی با این روح و فکر چه کنم ؟ همه چی رو گرفتی از من ؟ اعتماد عشق ورزیدن دوست داشتن و حتی سرگرمی با بچه ها را ازم گرفتی. به هر چیزی خوش بودم ولی الان شدم یک مجسمه میخندم دلم گریه می کنه حرف می زنم نمی فهمم طرف چی میگه . میدونی چرا فکرم جای دیگه است.

میخوام همه بندها را آزاد کنم. اگر یک بند پاره بشه دیگه تمام است . میگم تمام شد. دیگه نمیتونم فکرم خیلی خسته است. از خودم بیزار شدم .

۲۲

دنیا رو ببین . قرار بود کاری انجام بده باز غیب شد. تلفن کردم میگم کجایی میگه همینجا . مثل اینکه قرار بود کجا بره  

والله خبرهایی که شنیدم حالم رو بد کرد. کسی که مثلا سالهاست خارج از ایران زندگی میکنه و باید بدونه چطور زندگی کنه ولی همیشه پول رو پیشاپیش خرج میکنه چه می شه بهش گفت؟ 

کسی که کنترل و اراده نداره و اونی که دلش میخواد انجام میده چه باید کرد؟ 

فقط گردش و تفریح و خ... که کار نمی شه . نه خونه داری و نه زندگی میخوای سر پیری چه کنی؟ فکر میکنی کسی از روی ترحم نگه می داره والله بخدا نه . همون عزیزی که الان پیش تو است صبر کن کمی بگذره تنهات می زاره و می ره . هر جا باشه. چون می فهمه که زندگی را به خودش و خانواده اش خراب کرده و حرام . خوب این ادم چرا باید به پای تو بسوزه. 

حالا قرار بود وجه ایی بفرستی . غیب شدی. نمی دونم روت نمی شه بگی ندادن . چون میدونم که دادن و پیشاپیش خرج کردی مثل همیشه ات. 

شب عید که من کمک کردم باز تونستی کاری کنی. الان چی ؟ کی میخواد کمک کنه|؟ به من که بگین  مردی میگم دروغ است . میدونی چرا ؟ چون زیاد دروغ شنیدم . از اول همه چی را دروغ گفتی من احمق تر از احمق باور کردم . زندگی با دروغ چه ارزشی برات داشت؟ 

الان چی میخوای بگی؟ ندارم؟ تویی که بارها پول را خرج فقط یک چیز می کنی و معتاد به این کار هستی چرا زندگی بقیه را خراب میکنی؟ چرا زندگی من را خراب کردی؟ تو که خودت رو می شناختی که نمیتونی تعهد پذیر باشی چرا این کار را کردی؟ 

میدونی به حماقت خودم می خندم و گریه میکنم چرا این همه ادم تو زندگی دیدم . ولی هیچ کدوم مثل تو نبودند. و جالب این است بقدری رو راست بودن که حدی نشد. خیلی راحت حرف می زنند. ولی تو .. با این کارت چی ثابت کردی؟ تویی که مدیریت نداری یک جای کوچک را اداره کنی چطور میگفتی سرپرست یک قسمت از شرکت بودی ؟ 

متاسفم برات .. خدا کمکت کنه و امیدوارم که کار من رو راه بندازی

۲۱

همه چی درست و مرتب است. همه چی برام درست است. خیلی کارها دلم میخواد انجام بدم ولی اگر میدونید پول باشه می شه. 

تازگی هم باز ازش دروغ شنیدم . باور نمی کنیددیگه خسته شدم . کسی بهم گفت که چندین بار میخواسته ازدواج کنه با یک زن خارجی که طرف خوب پول گرفته و در رفته . در جایی که تا خرخره تو قرض است . 

این ادم مریض است. حالا هم که باید قرض اش رو به من بده عکس می فرسته . جالب است. عکس اون دیگه به چه دردی می خوره . 

همه چی خدا کنه زود تمام بشه . که فکر ازاد بشه . همین

یار وفا بودی ورفتی

بدنیا با وفا بودی ورفتی

 ندیدی تو وفا از بهر یاری

 اگر اصل وفا بودی ورفتی

 گله کردم که من تنها نشستم

چوبی یاری  در غربت نشستم

 بدونم احرش یاری بگیرم

 که تنهائی دیگر باری نشستم

اگر بینی رفیقت با وفا نیست

 خوش اید که تو بینی خطائی

 بدانم لذتت است یک جدائی

ولی در خواب بینی تو دگر هیچ

این هم یک شعر از جدایی ها

۲۰

خسته شدم. دروغ.میگم پول چی شد ؟ میگه ندادن . مسخره است. فکر می کنه ازش گذشتم. این دفعه دیگه این کار رو نمیکنم.

دلم تنگ است . بی حوصله .دلم میخواد با کسی حرف بزنم ولی با کی ؟ چرا بایدبقیه گوش شنوا برای مشکلاتی که خودم برای خودم درست کردم داشته باشند.

خدا کسی رو بی کس نکنه. ولی واقعا فکر میکنم بی کس هستم. خدا خانواده ام رو مخصوصا مادرم رو نگه داره . ولی با یک خانم مسن چطور میشه حرف زد. بنده خدا جز غصه خوردن کاری هم می تونه کنه.

تو فیلم ها می دیدم که شوهر سر زن کلاه می زاره .ولی باور نمیکردم می گفتم پستی است. ولی حالا که فکر میکنم می بینم همان بلاها سر من اومده . یعنی دوست داشتن یک طرف و بازی کردن با احساسات من و غرور من یک طرف.

خیلی دلم میخواست شجاع بودم و اعتماد بنفس خودم رو داشتم و رو در رو باهاش حرف می زدم .کاش موقعی که حرفمون می شد کسی پیشم بود که نمی ترسیدم جواب بدم .

فقط کاش.........

فقط نمیدونم چرا این شوهرهای خوش خط و خال تا حرفی می شه میگن طلاق می دم. از این حرف همیشه بیزار بودم و می ترسیدم .

حالا امشب تصمیم خودم رو گرفتم. فردا بهش میگم که همه چی رو تمام کنیم. نمی خوام دیگه حتی به عنوان یک دوست باهاش حرف بزنم . خسته شدم و جز اینکه اعصاب من به بازی گرفته بشه چیزی نیست.

الان که فکر میکنم می بینم از اول فقط بازی بوده و حتی دوست داشتن اون. چون شنیدم با هر کس هم دوست می شه براش همه چی می خره و میگه مثل بچه می مونم .

یعنی همون کاری که با من کرد.

خدا ببخشه و نجاتش بده . فقط یک چیز رو ازش بگیره ...

۱۹

دنیا اینطور که نمیشه. همیشه نمیشه بدی کسی رو گفت. خوبهاش رو هم باید گفت. 

یادم میاید که با چه ذوقی لوازم می خرید. و هر چیزی که میخرید با ذوق بچگانه میگفت ببین چی گرفتم. حتی یک بار رفت بیرون که من هم بیرون رفتم . در بین راه دیدمش ولی او من را ندید. چیزی خریده بود. خواستم بهش زنگ بزنم چی خریدی و بیا با هم بگردیم . ولی دلم خواست تنها باشم. کمی قدم زدم بعد رفتم خونه. یک دفعه درب آپارتمان رو باز کردم دیدم صورتش رو  خشک کرد و دستمال را کنار گذاشت. گفتم چی شده؟ گفت چیزی نیست. چرا بیرون رفتی تماس نگرفتی و نگفتی. در حالی که خونه رسیده بود و دیده بود که من نیستم یک دفعه مثل بچه ها گریه کرده بود. از صورتش و از چشمهاش مشخص بود.  گفت گرم است عرق کردم . خیلی ناراحت شدم و از خودم بدم امد چرا بهش نگفته بودم و چرا تو خیابان تو بازار بهش ملحق نشده بودم که با هم برگردیم. گفتم این چی است خریدی؟ گفت تحت سفری که جنابعالی بیرون رفتیم روی تخت بخوابی که استخوان هات اذیت نشه. 

طفلک من . .. الان که می نویسم میگم چرا باید سرنوشت اینطور میکرد. چرا باید مشکلاتی میزاست که باز اخلاق ها برگرده و چرا یکنفر این همه به حرف دیگران گوش میده که زندگی من رو نه حتی زندگی مجردی خودش رو خراب کنه که با سن بالا هنوز کار کنه ؟  

خدا به همه کمک کنه وکسی را از بالا به پایین نیاره