150

حتما به این سایت سری بزنید

www.ted.com

جالب است . شخصیت هایی که میایند صحبت میکنند از بیل گیس تا ادمی خیلی معمولی که تجربه هاشون را برای عده ایی بیان میکنند و از هر کشوری هستند . از ایران تا دورترین ممالک.

در این سایت مدتی پیش سخنرانی گوش کردم که میگفت برای سی روز اگر هر روز کاری را به کارهات اضافه کنی و تنبلی را کنار بگذری دیگه عادت میکنی. مثل ما ایرانی ها که میگیم تا چهل روز.


چند بار امتحان کردم ولی روز سوم زدم زیر قولی که به خودم داده بودم . باز هفته پیش شروع کردم و کاری که برام مهم است یکی نماز خوندن . یک هفته نمازم را خوندم . ولی امروز  .. باز حوصله ام نیامد. میدونم دیر نشده برای نماز ولی نمیدونم چرا تنبلی میکنم .


و از این روز شروع میکنم هرشب هر کاری را کردم نوشتن. ببینم طاقت میارم که بنویسم یا نه .


امروز بعد از چهار روز تعطیلی تشریف بردیم سرکار. البته سه روز که ناخوش بودم و خوابیدم . برای آقا شوهر نامه دادم پول چی شد مثل همیشه ندارم .


به وکیلم زنگ زدم " چی شد ؟ گفت ماه آینده .


مسافرت به ترکیه افتاد به مهر ماه با دوستم .


ورزش دنبالش رفتم باشگاه . گفت با مشکل زانویی که داری بایدتحت نظر باشی و باید خصوصی اجرا کنی یعنی 120 هزار تومان. شدم بیخیال . هزینه زیاد است. ولی جای خوبی بود . شاید به طور عمومی رفتم. خوبی اون این بود که هر ساعتی میخواستی می تونستی بری.


دیگه اینکه باز کاری که قول داده بودم نکنم . کردم و خودم ناراحت شدم چرا باز ؟ ولی دیگه اذیت نمیکنم .


باید دنبال یک کلاس برم که روحیه ام را عوض کنه. ولی تو خونه هم باید کاری که میخواستی برام درآمد زا باشه شروع کنم . امیدوارم به زودی از شرکت هم بیام بیرون البته با بیمه بیکاری نه الکی.


این اولین روز.



مبعث

عید مبعث بر همگی مبارک.


باز مثل هر سال فیلم سینمایی محمد را به صورت پاره پاره دیدیم که شعرهای مخصوص امروز را روی فیلم گذشته بودند.

ولی با اینکه اون فیلم بسیار قدیمی است ولی هنوز کسی نتوانسته فیلمی دوباره مثل اون بسازه و هنوز هم زیباست .


رفته بودم شاه عبدالعظیم. جای همگی خالی . زیارتی کردم و برگشتم . توگرما سخت بود برم ولی با مترو که میری راحت است.


برای خواهرهام و مادرم دعا کردم . خدا کنه هیچ کس گره در کارش نداشته باشه . سخت است. خواهری که تازه شوهرش فوت کرده کلی مشکل براش درست شده . براش دعا کردم کارهاش درست بشه.


پسرخواهر بزرگم اومد مادربزرگش را ببینه . باز مثل همیشه حرفهایی که مثلا همه اشتباه میکنند حز ایشون .


خدا آخر و عاقبت همه را به خیر کنه .


148

باز با مادرم حرفم شد. تا چیزی میشه زود میگه 4 سال است دارم خرجت را میدم. خسته شدم . برای برق یا آب غر میزنه  میگه این همه اب و برق استفاده میکنی . پولش را نمیدی.

خسته شدم . بخدا می زارم میرم . اون از شرکت که دیگه حالم به هم میخوره .

این از مادرم . هر ماه یک بار باید بگه تا دلش خنک بشه .

صد بار گفتم نگو

باز هم میگه . بخدا می زارم میرم .

۱۴۷

خسته شدم . تازه ساعت ۲ بعد از ظهر است. هنوز ناهار نخوردم . از این محیط کسل کننده و مزخرف که باید خودت را به کوچه علی چپ بزنی خسته شدم . 

 

دلم میخواد که از این شرکت بیرون برم . شاید یک دفعه این کار رو کردم .  

 

دلم تنگ شده برای همه چی حتی برای کسی که داشتم و ازش جدا شدم .