قصه پروین 1

دیروز پروین رفته بود پیش مشاورش .. مشاورش گفته بود اگر محمد روزهای تعطیل هیچ تماسی نداره بدون که همسری داره.. و در کنار اون همسر که بهش احترام می زاره نمی تونه باتو تماس بگیره حتی از طریق چت ... پروین با ناراحتی به مشاورش گفته بودکه محمد در رابطه با ازدواج چه چیزهایی به پروین گفته .. ولی مشاورش باز نظر داده بود احتمال بسیار زیاد ایشون مجرد نیست... و حرفهای پیش از ازدواج را هم می زنند.

محمد به پروین حتی گفته بود که می تونه با حقوق کارمندی زندگی کنه ؟؟ گفته بود که چون کارمند است نمی تونه هر سال برای پروین طلا بخره .. و اینکه آیا می تونه با دو پسر خودش , پروین با اونجا زندگی کنه ؟؟ حتی به پروین گفته بود چون مادرت تنها می شه می تونی ما که رفتیم سر کار بری پیش مادرت و قبل از اینکه ما برگردیم , برگردی خونه خودمان ... 

تمام گفته ها را پروین باور داشت که محمد از دل گفته .. ولی باز از رفتاری که دیده بود .. نمی تونست باورکنه که محمد مجرد باشه .. و محمدبارها گفته بود که شناسنامه اش در شهرستان است ..


پروین بر سر دو راهی است .. مشاورش میگه میخوای صبر کن .. چون عجله ای برای هیچ کاری نیست .. 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد