۱۳۷

عشق چی است ؟ کسی می تونه جواب بده واقعا تا بحال عاشق شده ؟ یا اینکه کسی عاشق اون شده باشه ؟ 

 

کسی را دوست داشته باشی . بهت بد کنه اذیت کنه ولی باز دوستش داشته باشی یا اینکه میبینی کاری میکنه و با کسی هست حسودی کنی؟ 

 

کسی را دوست داشته باشی که تمام مدت بهت دروغ گفته و همان زمان با کسی دیگری هم بوده و اون را هم دوست داشته َ می تونی فراموش کنی؟ 

 

سخت است . فراموش کردن سخت است . گاهی می بینم که وقتی کسی از عشق خودش زده میشه و کنار میره . سریع کس دیگری را جایگزین میکنه َ واقعا میشه ؟ 

 

تنها چیزی که هست فکر گذشته را نباید کرد و اگر شد باید فکر خوشی ها را کرد . در غیر اینصورت نمیشه زندگی کرد.  

 

چیزی جز یک فکر بد برات نمی زاره و مجبوری که با همان فکر روز را شب و شب را روز کنی. 

 

۱۳۶

باران می اید سر سر  

پشت خونه هاجر  

هاجر عروسی داره  

دلش پر از شادی است  

 

بعد از مدتی بالاخره باران امد و هوای تهران باز هم تمیز شد . امیدوارم امروز هوا خوب است دلها هم خوب و پاک باشه و لبها خندان . 

 

میگن هر بلایی سر امد میاید از تخیل است. خوب کمی تا قسمتی درست است . تو زندگی خودم فکر میکنم از چیزی که می ترسیدم سرم اومد . یعنی فکرم زندگی ام را خراب کرد. 

 

حالا بیایید همه فکر های خوب خوب بکنیم . پر از شادی و پول و سلامتی و خوشی و سرخوشی . 

امروز یکی از روزهای خوب خداست که به همه داره محبت میکنه. 

 

۱۳۵

به تازگی با خانمی  آشنا شدم . ایشان ۱۲ سالی است که از همسرش جدا شده و حالا خودش در ایران و همسر سابقش و بچه هاش در کشوری دیگر. 

چند شب پیش این خانم زنگ زد و گفت میخوام از ایران برم. چون اینجا محدود هستم. حدود ۵۰ سال دارم . تنها هستم و دوست دارم با کسی حرف بزنم . ولی در ایران مدام میگن بد است بد است. هر کس هم پیدا میشه یا برای پول است یا برای خارج رفتن.  

این خانم اقامت یکی از کشورها را داره که همه ارزو می کنند.  

 

الان فکر میکنم خوب این بنده خدا راست میگه . گاهی خود من هم احساس تنهایی میکنم. مخصوصا در جمع خانوادگی . سخت است . بین جمع باشی ولی احساس تنهایی کنی.  

 

یک آدم ساده

یک آدم ساده

 ...

آدمهای ساده را دوست دارم

.

همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند

.

همان ها که برای همه لبخند دارند

.

همان ها که همیشه هستند

،

برای همه هستند

.

آدمهای ساده را

باید مثل یک تابلوی نقاشی

ساعتها تماشا کرد؛

عمرشان کوتاهاست

.

بسکه هر کسی از راه می رسد

یا ازشان سوء استفاده می کند یا

زمینشان میزند

یا درس ساده نبودن بهشان می دهد.

آدم های ساده را دوست دارم

.

بوی ناب “آدم” می دهند

تاجر و باغ

مردی تاجر در حیاط  قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.

تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت.

اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد...

تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟

درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...

مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!

علت را پرسید و درخت سیب پاسخ داد: با نگاه به گل سرخ و احساس بوی خوش آن، به خودم گفتم که من هرگز چنین بوی خوشی از خود متصاعد نخواهم کرد و با این فکر شروع به خشک شدن کردم.

از آنجایی که بوته ی یک گل سرخ نیز خشک شده بود علت آن پرسیده شد، او چنین پاسخ داد: من حسرت درخت افرا را خوردم، چرا که من در پاییز نمی توانم گل بدهم. پس از خودم نا امید شدم و آهی بلند کشیدم. همین که این فکر به ذهنم خطور کرد، شروع به خشک شدن کردم.

 

مرد در ادامه ی گردش خود در باغ متوجه گل بسیار زیبایی شد که در گوشه ای از باغ روییده بود.

علت شادابی اش را جویا شد. گل چنین پاسخ داد: ابتدا من هم شروع به خشک شدن کردم، چرا که هرگز عظمت درخت صنوبر را که در تمام طول سال سر سبزی خود را حفظ می کرد نداشتم، و از لطافت و خوش بویی گل سرخ نیز برخوردار نبودم، با خودم گفتم: اگر مرد تاجر که این قدر ثروتمند، قدرتمند و عاقل است و این باغ به این زیبایی را پرورش داده است می خواست چیزی دیگری جای من پرورش دهد، حتماً این کار را می کرد. بنابراین اگر او مرا پرورش داده است، حتماً می خواسته است که من وجود داشته باشم. پس از آن لحظه به بعد تصمیم گرفتم تا آنجا که می توانم زیباترین موجود باشم...    

 


۱۳۴

در سایت www.ted.com ویدیویی دیدم که یک زن هندی سرطان داشته ولی با این وجود به رقص اصیل هندی باز پایبند است و به همین روش زندگی شیرینی را داره . از حالتی که زنی هست که داره می میره بیرون  می اید و هر روز باز آموزش رقص و تمرین رقص را انجام میده . 

جالب است که رقص هندی معنای زندگی را داره .  

 

ولی ما آدمهای سالم می شینیدم غصه می خوریم و گریه میکنیم و ناله می کنیم . که چه کنیم و چه نکنیم. 

 

مثل خانمی که در ماه رمضان در یکی از برنامه ها معرفی کردن و با اینکه سرطان داشت ، شروع کرده به کاری که مختص مردان است و با برادرش شروع کرده و چند کار داشت . کاری مثل آبکاری و جوش کاری ...  

 

حالا ما خودمان را نگاه کنیم کمی تو آینه به خودمان خوب نگاه کنیم ببینم ما چه کاره هستم؟؟؟

۱۳۳

شنبه روز خوبی است . شروع به کار و روزهای هفته خوب در پیش است.  

 

امیدوارم برای همه روز خوبی باشه پر از نشاط و شادی و خوشی و سرخوشی. 

 

امیدوارم خدا درب رحمت را باز کنه و روزهای بارانی و برفی در پیش باشه . 

 

امیدوارم فرشتگان وساطت کنند و روزی ما را از خداوند بخوان. 

 

امیدوارم کسی که عشق را از خودشون دور کردن باز هم عاشق بشن.  

 

دلسوز عاشقی بشن و چون شمع بسوزن و چون پروانه بر دور شمع .