۲۶

یادش به خیر روزهایی که با هم تازه آشنا شده بودیم. چقدر قسم میخوردی که خدایا ما را از هم جدا نکن. ولی خودت باعث این کار شدی. میدونی تقصیر من هم بود. نباید تنها می زاشتم همین. تقصیر من بود که همانطور که به من عادت کرده بودی اصلا نباید تنهات می گذاشتم. 

ولی ایرادی نداره تو هم نمی تونستی فقط با من سر کنی. معلوم بود.  خیلی زود از همه چی خسته می شدی. تو اخلاقی داشتی و داری که مثل لباس خریدن می مونه . خدا بزرگه. 

با اینکه اوایل هفته بهت گفتم که دیگه میخوام همه چی را تمام کنم و فطع کردی. شاید هم اصلا یادت نبود. و تصمیم داشتم دیگه حتی به تو تلفن نکنم طاقت نیاوردم . مثل یک دوست زنگ زدم و بهت گفتم فقط برای احوالپرسی زنگ زدم. 

با اینکه قولی که حتی یک روز قبل از سال جدید بهم داده بودی و همه را باز زیر سر گذاشتی باز طاقت نیاوردم . دوستی یک طرف و زندگی هر کدام از ما یک طرف. دیگه برای خودم زندگی کنم بهتر است. خودم باشم .  

میدونی الان فکر میکنم اصلا من و توجور نبودیم . از اول همین بود. بی خود خودمان را به هم تحمیل کردیم . بیشتر فکر میکنم از طرف تو هم بود. با اون تماسها که میگرفتی.  

باید از اول میدونستم تویی که اهمیت به کسی و خانواده نمی دی نمیتونی مرد خوبی هم باشی. خوب هستی ولی نه به عنوان یک شریک زندگی . تو نسبت به دیگران که خودت میدونی کی ها رو میگم محبت بیشتر می کنی. نمیدونم چرا تمام مدت فکر میکنی کمبود محبت داری. میدونی تو اصلا معنی محبت را نمی دونی چی است. و تقصیر خودت نیست از بچگی اینطور بوده. هر کس بهت کمی محبت کرده رفتی اون طرف. 

خدا من رو ببخشه که گاهی نفرین میکنم. امیدوارم هیچ وقت به این حرفهای من خدا گوش نکنه. 

انشالله دنیای خوبی داشته باشی. من که رفتم. بخند به این زندگی و به رفتاری که با من داشتی بخند که از اول فیلم بود. 

درست است میگن هر کس بازیگر یک صحنه تئاتر هستیم ولی بد و خوب بازی کردن دست خودمون است .  

خدا بهت کمک کنه.

نظرات 1 + ارسال نظر
هارپ 30 اردیبهشت 1388 ساعت 22:47 http://harrpnews.blogsky.com

سلام.
خدا بهترین دوست و مونس تنهایی انسان است...خیلی مطلبتون را خوب نوشتید و چه خوب که با یاد خدا همراه بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد