۳

دلم میسوخت دوست داشتم یک طوری بهت کمک کنم. ولی وقتی به شماره‌ایی زنگ زدم که گفته بودی یک نفر گوشی تو رو دزدیده و دیدم صدا صدای خودت است و اون هم نه در وضعیت عادی ناراحت شدم . و جا خوردم.

چقدر دروغ. ؟؟/ خودت خسته نشدی.

وجدانم ناراحت بود که چرا به کسی که بهش قرض دادی واقعیت روگفتم. حالا دلم ارام شد.

به هر کس میگم براش دعا کنید. میگه نه نمیکنم.

چه کردی ؟ همش دروغ همش یک ادم دروغ با زندگی دروغ

۲

میدونی امروز چی یادم اومد؟ یادم اومد که بعد از عیدی که پیش تو بودم یعنی دو سال پیش گفتی میخواستی تمام چیزها رو به هم بزنی. میخواستی همه چی رو اون موقع تمام کنی که ای کاش کرده بودی. یعنی کاری که من هم میخواستم این کار رو بکنم ولی نکردم. و کاش تو کرده بودی که کردی. 

میدونی فکر میکردم که چرا این همه من رو معطل خودت کردی. اره دوستم داشتی ولی دوست داشتن هم فکر میخواد هم شرف هم انسانیت. این نیست که یک نفر رو برده خودت کنی و گرفتار خودت و خودت راحت و ازاد باشی. امکان نداره. اینجوری باید یک زندگی برای من درست میکردی و بعد فکر خودت بودی. یا از اول شرط میکردی که هر دو ازادیم. نه اینکه هر کاری برای من بد و برای تو خوب باشه. 

گذشته است. حالا که فکر میکنم می بینم که هر دو باید دو سال پیش این کار رو میکردیم. ولی هر دو نمی دونم چرا و چرا دلمون نیامد. از دوست داشتن بود یا اینکه .... نمیدونم  

 

دیشب زنگ زدن گفتن که که بدهکاری به یک نفر دیگه . ناراحت شدم گفتم ببین با من هم این کار رو کردی و با بقیه هم همین کار. معنی نداره. اگر نداری سفارش چیزی نده و اگر میدی کاررو درست انجام بده . فکر عاقبت رو بکن. چرا باید بدترین ارزوها رو برات کنند. که دل شکسته هستی بدتر از این نشه.  

چرا نمیدونم. ولی با هر کس حرف میزنی هم دلشون می سوزه و هم میگن سپردیم دست خدا. 

 

چوب خدا هم صدا نداره هر کس بخوره دوا نداره. توبه کن قسم میدم توبه کن که شاید همه چی برات درست بشه . بهت گفتم خواب دیدم که قران بر سر گذاشتی بهت گفتم این کار رو بکن ولی نکردی. 

 

من به جای تو صدها بار توبه کردم و بخشش خواستم. خدا من رو هم ببخشه

۱

از امروز این وبلاگم رو میکنم دفترچه یادداشت روزانه خودم. فکر میکنم اینطور بهتر باشه.


امروز از صبح کار داشتیم . خ

این نفر که میاد برای خونه تمیز کردن خانم خوبی است . چند ماهی است که شوهرش فوت کرده شوهری که ۹ سال هم از اون پرستاری کرده و هم کار کرده و هم بچه شوهر داده و بزرگ کرده . زحمتکش . زنی که همه چی تو زندگی داشته و بعد از ورشکستگی شوهرش این بلاها سرش اومده. ولی تو این همه کار فکر پیش یکنفر عزیز بود.

چند روز پیش با یکی حرف زدم که گفت وضع اون خراب است و برای صد هزار تومان تقاضای پول کرده. همه میدونیم تو کشوری غیر از ایران صد هزار تومان پولی نیست. حتی تو ایران هم پولی نیست. ارزش نداره. البته برای خیلی ها مثل خود من حتی. این پول خیلی است. چون می شه باهش حداقل بعضی کارها رو کرد. ولی در خارج از ایران این پول شاید برای یک هفته یا یک روز باشه و یا اجاره یک ماه یعنی برای یک اتاق باشه.

به من گفتن وضع مالی ات  خوب نیست. نمیدونم راست میگن یا نه . ولی همین یک هفته پیش گفتن که وضع تو بهتر شده. جایی دیگه هم تو یک پاساژ همان جایی که من رفته بودم و صحبت کرده بودم جا گرفتی. خوشحال شدم. گفتم به چه خوب خدا کنه کارش خوب بشه و بدونه و یادش بیاد که اول همون اول گفتم بیا و اینجا جا بگیر. ولی دو یا سه روز پیش که گفتن باز پول قرضی میخواد و یک هفته است به سایت خودت میدونم سری نزدی همون سایت دوست یابی . فهمیدم که اره واقعا باز اوضاع خراب است. اول فکر کردم که سفر هستی مثل همیشه. ولی وقتی فهمیدم که برای چی رو این سایت نیامدی . ناراحت شدم . واقعا برات ناراحت شدم.

هر روز باز برای به عقیده خودت پولی میزارم کنار برای مشکل گشا. دو هفته برای تو پخش می کنم و سومی رو نگه میدارم تا گره کارت باز بشه.

میدونی هر کس می فهمه که هنوز حتی کمی دوستت دارم یا دلم برات می سوزه میخنده. میگن هنوز منتظری یا هنوز دوستش داری؟ چی بگم نمیدونم خودم هم نمیدونم دارم یا ندارم

. اخرین باری که برات یادداشت گذاتشه بودی نوشته بودی که زندگی از روی ترحم رو دوست نداری . ترحم نیست چون فکر نمیکنم دیگه بتونم با هات زندگی کنم. شاید باهات کارکنم که شاید بتونم کمی بعنوان شریک کاری کمک کنم. ولی زندگی کردن .... یادم میاد نه نمیتونم دلم میخواد مثل سابق فکر کنم . ولی مسایلی که پیش اومد تنم رو می لرزونه . ...................

نوشته بودی که من ناراحت میشم وضع تو خوب بشه . نه اصلا چون زمانی عزیز بودی . و هنوز عزیز موندی با همه اون مسایل باز هم تو دلم هستی . دوست دارم باز مثل سابق بشی.

برات نوشتم دعا میکنم که کارت درست بشه ولی من هیچ وقت دیگه باهات نباشم. حالا دعا میکنم کارت درست بشه . باز ببینمت . با هم کار کنیم. البته در خونه های جدا زندگی کنیم.

با مامان در مورد تو که حرف می زنم میگه فایده نداره فکرش رو نکن. حرف برگشت می زنم میگه بری چی بشه. باز همون می شه.

میدونی از چی هم ناراحت شدم .از اینکه من فکر کردم سفر هستی ولی نبودی. و اینکه به یکنفر که بهش مقروضی گفتم که من مقصر نبودم و یک جورهایی هم به من مقروضی و یک جوری سرم کلاه گذاشتی.

ازت یک خواهش دارم . طلب بخشش کن از همه . از خدا . چون با دل پاک کاری برای کسی نکردی وضع اینطور شد. طلب بخشش کن. و خیلی کارهات که فکر میکردی برات برکت داره ولی این نبار نکبت همراه داشت بزار کنار.

ای خدا هیچ کس رو از بالا به پایین نیار و عقل به ادم بده

نمیدونم از کجا شروع کنم. چون بقدری دل گرفته هستم که حوصله حتی کار شرکت رو ندارم. بهترین راه حرف حرف زدن از هر چی رو اینجا پیدا کردم.  

نمیدونم چرا باید اینطوری بشه که تنها باشم . دیشب خواب بدی دیدم. فکرم رو مشغول کرد.  

خواب دیدم جایی برای خرید رفتم که دو تا میخ رفت توی پام و بدون خونریزی در اوردن و حتی پول بهم دادن. راحت نخوابیدم .