نمیدونم از کجا شروع کنم. چون بقدری دل گرفته هستم که حوصله حتی کار شرکت رو ندارم. بهترین راه حرف حرف زدن از هر چی رو اینجا پیدا کردم.  

نمیدونم چرا باید اینطوری بشه که تنها باشم . دیشب خواب بدی دیدم. فکرم رو مشغول کرد.  

خواب دیدم جایی برای خرید رفتم که دو تا میخ رفت توی پام و بدون خونریزی در اوردن و حتی پول بهم دادن. راحت نخوابیدم .