یکی هست تو قلبم 

که هرشب واسه اون می نویسم و اون خوابه 

نمیخوام بدونه واسه اونه که قلب من این همه  بی تابه 

یک کاغذ یک خودکار شده باز همدم این دل دیوانه 

یک نامه که خیس است پر از اشکم که کسی اون را نمی خونه



این شعر را که میخونه دلم میگیره . باز دلم هواش را کرده . دلم تنگ میشه .


خونه خواهر میرم جای شوهر خواهرم که فوت کرد معلوم است . دلم میگیره . نزدیک سال پدرم است چند روز دیگه . دلم تنگ است خیلی تنگ است ... 


دل خوشی به چی دارم ؟ دور هم می شیم . همه کسی را دارن بچه یا شوهر .. من چی .؟ تنهام .. 

خونه خواهرم رفتم . تنهایی را بیشتر از همیشه حس کردم .. مثل سابقم نیستم . دلم زود میگیره. همه کسی را داشتن و امیدوارم همیشه دورهم خوش باشن . من اون وسط .. تنها... 

باید کاری کنم . بزارم برم از این جا یا خودم را از تنهایی در بیارم ؟

نمیتونم . هنوز یاد اون شوهر تو فکرم است... ماه رمضان که میشه یادم میاید چه کاری کرد ؟ به بهانه خسته بودن رفت ... و دیگه رفت.... مثلا رفت سفر که بعد از سفر دیگه اون ادم نبود... 

چند سال گذشته .. ولی باز یادم میاید... 


نظرات 1 + ارسال نظر
افسانه 2 شهریور 1390 ساعت 23:36 http://gtale.blogsky.com

عاشق آهنگ های مرتضی پاشایی ام مخصوصآ یکی هست تو قلبم................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد