بیداری

این شوهر خواهر ما هم بالاخره عمل کرد.اون هم عمل قلب باز. به خیر گذشت . 4 تا از رگهاش گرفته بوده ولی چون بدن سالمی داشته خودش با پای خودش رفت بیمارستان و عمل کرد.

فقط از درد سینه کمی ناراحت بوده که پیگیر میشه و عمل میکنه . خدا کنه به سلامتی هم مرخص بشه و برگرده سر خونه و زندگی اش.

تو بیمارستان موقع عمل اگر خواهرم را هر کس می دید از قیافه و حرف زدن اون متوجه میشد چطورنگران است. در زندگی هیچ وقت ندیده بودم که اینطور نگران بشه . خدا رو شکر که هر دو همدیگر را این همه دوست دارند. و امیدوارم که تا اخر عمرشون به سلامتی با بچه هاشون باشن. خدا کنه هیچ وقت دیگه مشکل بزرگی براشون پیش نیاد.


یاد شوهر خودم افتادم که فقط تو حرف زدن و دوست داشتن شعار میداد. واقعا عشق را میشه این موقع پیدا کرد. عشق واقعی را میگم .


کاش بودم و میدید . زندگی مشترک یعنی چی .

امیدوارم خدا کمکش کنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد