۹۹

دو هفته بود تقریبا سرفه سرفه و تنگی نفس. گناه کردم یک سفر رفتم و این همه دردسر کشیدم ولی خوب سفر خوبی بود. رفتیم بندرعباس از اونجا هم قشم . و کلی هم خندیدیم وگشتیم . جای همه خالی.

ولی بعد سر کار و روز اول بسیار کار با صدای گرفته که اون هم روزهاش تمام شد.

این روزها هم تمام مدت فکر گذشته بودم این وکیل نفهمیدم کار را چه کرد. تمام مدت خاطرات می اید جلوی چشمم و می فهمم که خودم از اول مقصر بودم . خودم از اول همه چی را ساده گرفتم و اخرش هم اینطور شد.

میدونید اول ها شاید دوستم داشت و خیلی هم دوستم داشت. ولی خوب می فهمی که به همه این را می گه یعنی یک چیز عادی براش است یا اینکه عادت به این حرفها داره .

بعد می فهمی به همه میگه دارم برگشت می شم . یک حرف عادی . البته شاید به من گفته و به بقیه گفته نه همه چی هم دارم .

بعد می فهمی ای بابا با تو بوده با قبلی هم بوده و میفهمی لباسهای نوی طرف را به تو میداده ای داد بیداد.

البته این چیزها یادم می اید می فهمم که بچه بودم یعنی اصلا فکرش را نمیکردم . حتی روزی که فیلمی دیدم که طرف داشت چمدانش را جمع میکرد و ایشون ازش فیلم برای یادگاری گرفته بود . بعد همون چمدان به من رسیدگفت سفارش کرده بودم برات لباس بیارن که هیچ کدام تنم نبود یابزرگ بود یا کوچک.

ای داد که فیلم را هم دیدم و صدام در نیامد ولی بعد ها که بهش گفتم گفت چیز شخصی بود چرادیدی.

می بینید چقدر راحت . واقعا مردها این همه راحت هستند و ما زنها خودم را براشون هلاک میکنیم ما زن های ایرانی و دلسوز.

و جالب این است که به مسخره هم گرفته می شیم . چون طرف برای خودش کار میکرده درامد داشته و این همسر مهربان هم می خورده و بعد میگفت تو چرا اینطور نیستی ولی بیخود میکنی کار میکنی.

ما د لسوز بودیم  خوب رسیدم خوب هم پول خودمون را خرج کردیم شدیم بده ولی اونها شدن خوبه .

خوش بحالشون

الان شاید بعضی ها بگن نه شاید تو چیزی ضعیف بودی یا بد لباس بودی یا هر چیز دیگه

من بد لباس قبول ولی نباید شوهر عزیز لباس میخرید

من ارایش نکرده و ارایشگاه نرفته نباشد شوهر عزیز پول میداد برای این کار

من اصلا بد از تمام نظر بد بودم . چرا پول گرفت رفت سفر و بعد گفت ندارم بزن برو . ولی یک ماه بعد مهمون از همان جا که رفته بود دعوت کرد و همه جا را نشون داد.

برای من نداشت یا من پول اضافی داشتم .

نمیدونم می فهمم هر بلایی سر ادمی می اد از خودش است نباید تقصیر را به سر دیگران بزاره


خدا به همه کمک کنه فقط گیر ادم زبان باز نیفتند.

نظرات 1 + ارسال نظر
یوسف 29 اردیبهشت 1389 ساعت 13:01

سلام دوست جدید من
من تمام مطالبت رو میخونم و خیلی هم علاقه مندم منتها این پست رو فکر کردم میخای در مورد سفرت بنویسی ولی متاسفانه باز هم کشیده شده شد به مسائل قبلی و تکراری .سعی کن کمتر راجع به مشکل اصلیت بنویسی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد