۹۵

اخرین بار که بهش تلفن کردم برای یادآوری به بدهی هاش بود که اول گفت کدوم بدهی ؟ خوش بحالش . بعد ناراحت شد چرا این کار رو کردم . 

قبل از اینکه بهش تلفن کنم به یکی از دوستانش در دبی زنگ زدم . در اصل میخواستم موقعیت دبی را برای سفر بدونم. پرسید شما چه میکنید؟ تا خواستم بگم چی شده گفت اره میدونم اون اهل زندگی نیست و ادم بشو هم نیست. و خیلی چیزهای دیگه که ناراحت شدم و بعد از این ماجرا بهش زنگ زدم. 

کاش زنگ نزده بودم چون فقط خودم را ناراحت کردم. فکر نمیکنم اون حتی به اندازه یک سر سوزن چیزی بهش شده باشه. البته میگه وضع کارم خوب نیست و اینکه ندارم شاید هم نداره خدامیدونه. 

 

تصمیم داشتم دیگه زنگی نزنم .ولی بابت ایشون من خیلی چیزها را از دست دادم و یکی از اونها خونه ایی بود که به خاطر ایشون که کارش درست بشه که مثلاشوهرم است و من تنها نمونم اول وام گرفتم و در اخر چون نتونستم پول وام را بدم  فروختم ولی وای که ................ بعد از سه هفته باز گفت ندارم در حالی که سفر رفت و میدونم تنها نرفت و قرار ... داشت. 

 

حالا گیج شدم برای گرفتن پول زنگ بزنم یانه ؟ با اینکه میدونم هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.  

 

روز دوشنبه دیگه میرم سفر ۵ روز . امیدوارم که تمام این چیزها را فراموش کنم یا حداقل یک فکر درست بیاد تو ذهنم. 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
برای شما 6 اردیبهشت 1389 ساعت 15:54 http://karajonline.tk

سلام سایت جالبی دارید به سایت ما هم سر بزنید ما منتظر شما هستیم به دوستان خود هم بگویید :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد