اربعین حسینی هم تمام شد. و به سال جدید هم نزدیک می شیم.
یکسال چه زودگذشت. و چه زود دیر می شه . برای تمام کارهایی که بایدمیکردیم و نکردیم و مدام گفتیم هفته اینده یا روز دیگه .
مثل خیلی از کارهای من که انجام ندادم .
پارسال همین موقع نذر کرده بودم تا سال دیگه اربعین ۸۸ برگردم تو خونه ایی که ساخته بودم . و یکسال گذشت و هیچ اتفاقی نیافتاد و اینکه ازش دورتر و دورتر شدم. و دورتر شدیم و شاید هم از هم متنفر.
ولی من نه تنفر ندارم دوستش دارم به خاطر همون عشقی که داشت و نداشت . به خاطر همون بازی هاش که میگفت به جان .... راست میگم . تمام شد و چه زود ۴ سال تمام شد .
۴ سالی که شاید ۴ ماهه اون خوش بودیم .
حالا باید یک زندگی جدیدی ساخت که دارم می سازم و خوب هم پیش میره .
از دیروز به فکرم که سال آینده یک جایی اجاره کنم و کار شخصی خودم را شروع کنم . کاری که سالها میخواستم انجام بدم و ندادم .
مغازه ایی اجاره کنم و کم کم از کار اداره بیام بیرون . البته باز این حرفها به اقتصاد سال آینده ربط داره .
امیدوارم از این به بعد کارها مثل روزهای قبل خوب پیش بره و بهتر و بهتر بشه .
و اینکه دیگه در موردش با کسی هم حرف نزنم.
سلام عزیزم
امیدوارم کارات با موفقیت و شادی پیش بره
زندگی نو مبارک