۸۸

اربعین حسینی هم تمام شد. و به سال جدید هم نزدیک می شیم.

یکسال چه زودگذشت. و چه زود دیر می شه . برای تمام کارهایی که بایدمیکردیم و نکردیم و مدام گفتیم هفته اینده یا روز دیگه .

مثل خیلی از کارهای من که انجام ندادم .

پارسال همین موقع نذر کرده بودم تا سال دیگه اربعین ۸۸ برگردم تو خونه ایی که ساخته بودم . و یکسال گذشت و هیچ اتفاقی نیافتاد و اینکه ازش دورتر و دورتر شدم. و دورتر شدیم و شاید هم از هم متنفر.

ولی من نه تنفر ندارم دوستش دارم به خاطر همون عشقی که داشت و نداشت . به خاطر همون بازی هاش که میگفت به جان .... راست میگم . تمام شد و چه زود ۴ سال تمام شد .

۴ سالی که شاید ۴ ماهه اون خوش بودیم .

حالا باید یک زندگی جدیدی ساخت که دارم می سازم و خوب هم پیش میره .

از دیروز به فکرم که سال آینده یک جایی اجاره کنم و کار شخصی خودم را شروع کنم . کاری که سالها میخواستم انجام بدم و ندادم .

مغازه ایی اجاره کنم و کم کم از کار اداره بیام بیرون . البته باز این حرفها به اقتصاد سال آینده ربط داره .

امیدوارم از این به بعد کارها مثل روزهای قبل خوب پیش بره و بهتر و بهتر بشه .

و اینکه دیگه در موردش با کسی هم حرف نزنم.

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 17 بهمن 1388 ساعت 16:52

سلام عزیزم
امیدوارم کارات با موفقیت و شادی پیش بره
زندگی نو مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد