۶۸

هر شب برات دعا میکنم با اینکه میگی ناپاکم 

هرشب دعا می خونم برات  با اینکه میگی ناپاکم 

هر شب سر بر بالین می زارم و با خدای خودم میگم  

دیگه کافی است . دیگه وکیل من کافی است . زجرش دادی  

ولی باز می بینم تو دردسری . 

نمیدونستم اول زندگی یک وکیل گرفتم و خودم را دست وکیلی سپردم 

که من میگذرم ولی او از حق بنده اش نمی گذره. 

نمیدونم چرا باهات این کار را میکنه ؟ 

از دروغ گفتن هات است ؟ از چی است ؟ 

من همه چی رابخشیدم واقعا دیگه بخشیدم  

از ته دل ای خدای من ای وکیل من  

همه چی را می بخشم بزار روحم پاک بمونه مثل سابق  

بزار ازار نبینم بزار راحت باشم  

و بزار به خاطر دو تا جوانی که باهاش هستن وضعش خوب بشه  

 ای خدا کاری کن که هر سه ادم باشن و مثل ادم زندگی کنند 

دنبال خوشی لحظه ایی نباشن 

ای خدا خودت کمک کن

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد