۶۷

وقتی میخوای حقت را بگیری ناراحت می شن 

وقتی حرف حق می زنی  ناراحت می شن  

وقتی میگی تحقیق کردم و چی شنیدی و میگی ناراحت می شن  

و ......... 

پس بزار همه چی را در حلقوم خفه کنم که دیگه نه چیزی بشنوم و نه حرفی بزنم. 

زمانی میرسه  که شکاک بودن هم میشه ناپاکی و نامردی میشه عمل خیر  

زمانی میرسه که گوش زد کردن میشه ناپاگی و آزاد گشتن طرف مقابل می شه عمل خیر  

زمانی است که نمیدونی چه کنی فقط گوش میکنی میگن تو مثل جنازه می مونی و بی هویت  

وقتی نظر می دی میگن تو چقدر بد سلیقه هستی و بد زشت و بد لباس  

لباس خوب می پوشی میگن چرا اینطور پوشیدی دامن عربی  

لباس مرتب و رسمی می پوشی میگن چرا کله وپاچه را انداختی بیرون مگه می شنگی  

وقتی شلوار می پوشی که مثلا پات بیرون نباشه میگن دو تا چوب انداختی بیرون  

نمیدونستم چه کنم؟ هویت نامعلوم  

چرا ما خانم ها سعی می کنیم به دل خواه آنان هر کاری بکنیم ولی اونها هر کاری دلشون میخواد میکنند. 

چرا ماهویت خودمون را نگه نمی دارم . 

چرا وقتی میدونم چیزی بهمون می اد و طرف هم میدونه باز ادامه نمی دیم فقط به خاطر اینکه طرف جان میگه نپوش َ نکن و .... 

خدا به داد همه برسه  

حق را هم نمی شه ازشون گرفت. میگی حقم را چطور میدهی ؟ مثل همیشه نادارم . میگی پس چرا میگن  زن داری و بهش می رسی میگه تو ... خوردی و ناپاک و تو قدم تو زندگی من را نابود کرده  

یک زندگی مشترک مسخره که از اول بازی گرفته شد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد