۴۳

سلام َ خیلی وقت است ازت خبری ندارم . شاید این طور هم برای تو و هم برای من خوب باشه. یک چیزی بگم بهت . فقط پررو نشو. میدونی نمی تونی بی خبر ازت بمونم و تصمیم گرفتم هر موقع دلم برات تنگ شد مثل قدیم ها برات نامه بنویسم.

میدونی یادم میاد اون موقع که عید برای مجلس ختم اومدم اینجا. برای اولین عید بود که با هم بودیم ولی نه دومین عید بود. ولی اولین عید بود که تو خونه خودمون تو شهر جدید بودیم. اون موقع خیلی با علاقه به من میگفتی اگر میخوای بری به خانواده سری بزنی باشه برو بلیط ارزون است.

مثل بچه ها خوشحال می شدم که ای بابا عچب به فکر من است.

یادم هست اون موقع ها گاهی باهات حرف میزدم که چرا به پان زنگ می زنی یا همیشه در تماس هستی . میگفتی این پان نیست . این کس دیگه است و قسم میخوردی که اون نیست.

یادت است که سر ویزای چند نفر مدام با یکی تماس داشتی میگفتی پان نیست. یکی دیگه است کسی است که مراقبش است بعد گفتی چون اون یک نفر نیست پان دنبال ویزاهاست.

یادم میاد با خوشحالی میگفتی که یک کسی را  حتما پیدا کرده . میگفتی چرا زنگ می زنه میگفتی بابا من ولش کردم به خاطر اون است. هر وقت کسی را پیدا کرد دیگه تماس نمی گیره.

میگفتم اقای من چرا تو اون کشور لعنتی باز با تو بود؟ میگفتی نه نبود من مراقبش بودم که جنده نشه و سرش کلاه نره.

میگفتم عجب مرد خوبی عچب مرد غیرتی . دیگه نمیدونستم که باهاش سرو سر داری که اینطور میگی.

یادت میاد یک روز از خواب بیدار نشده بهش زنگ زدی . و معلوم بود شب خوابش را دیدی. گفتم به اون زنگ زدی گفتی نه دیوانه شدی کس دیگه بود.

یادت میاد موبایلت دست من بود. هیچ عکسی توش نبود. یک دفعه دیدم به به عکسی توش است گفتم این کی است . گفتی نمیدونم دست کسی بوده شاید مال اون است. نگو همان پان است.

و من ساده و به قول تو من بد قدم و ناپاک چه خوش باور بودم.

و اون عید یادت است شبها چه میکردی ناراحت بودی که من یک هفته نیستم. نگو از طرف دیگه برنامه گذاشتی که پان عزیز بیاد. و عجب باز به این غیرت .. که حداقل نشون میدادی که ناراحتی یک هفته تنها می مونی.

یادت میاید اومدم گفتم کسی خونه بوده گفتی نه . قسم خوردی اون هم چه قسمی . بعد سیم کارتی به من دادی و گفتی این بهتر است. نگو مال همون پان عزیز بوده .

و من احمق و ساده تر از قبلم...

میدونی خوب بلد بودی من رو بازی بدی ................

نظرات 2 + ارسال نظر
علی راد 19 مرداد 1388 ساعت 03:24 http://novin21.blogsky.com

سلام
از شما دوست عزیز دعوت می شود به سوال زیر پاسخ دهید.
اگر هر شبانه روز بجای 24 ساعت 26 ساعت بود از آن 2 ساعت اضافه چگونه استفاده می کردید؟!
خیلی بایدجالب باشه که از تراوشات ذهنی همدیگه مطلع شویم. پس منتظر شما می مانم در وبلاگ مدیریت زمان.
یا علی

علی راد 26 مرداد 1388 ساعت 03:39 http://novin21.blogsky.com

سلام وقت شما بخیر
از شما دوست عزیز دعوت می شود در مسابقه ی شماره ی 3 وبلاگ مدیریت زمان( با جایزه) شرکت کنید.
همچنین در یک طوفان مغزی با عنوان" امام علی(ع) و آنتونی رابینز" شرکت کنید.( این طوفان مغزی تا آخرین ساعات امروز یعنی دوشنبه 26 مرداد88 در وبلاگ قرار می گیرد).
ضمنا منتظر انتقادات و پیشنهادات سازنده ی شما می مانم. یا علی
novin21.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد