۱۵

دیشب که باهات حرف می زنم ناراحت شدم . راست میگی حالا ب چه روزی افتادی. اون هم تو این سن و سال . 

ولی فکر میکنی مقصر کی است؟ من ؟ تو ؟ یا همون خدا؟ 

تقصیر خودت و من. میدونی چرا؟ 

میگن هر کس تقدیرش را خود ش می نویسه. راست می گن . تو با نااگاهی که میگفتی من همه جا اشنا هستم و همه کار را می دونم باعث شدی که این مشکلات پیش بیاد. 

و اینکه با اعتماد به بقیه مردم به حرف دوستانت که دوست نبودند و لج بازی و غرور خودت این زندگی را رقم زدی. 

به اینکه هر کاری را بدون فکر انجام دادی. به تفریحاتی رفتی که بد موقعی انجام دادی. 

به اینکه اول فکر کار نبودی فکر خودت بودی. 

به اینکه اگر فروشت یک روز خوب بود فکر میکردی هر روز خوب است. 

به اینکه فکر دلت بودی نه فکر زندگی.. 

و من  

فکر میکردم به تو رسیدن جواب هر چیزی است ولی اول باید به خودم می رسیدم. 

 

و فکر گذشته خودت که فکر می کنی خیلی عالی بود. 

اره برای تو عالی بوده . ولی من که فکر گذشته تورو میکنم چیزی نداشتی. برای تفریحات سالم خودت (به اصطلاح) خیلی چیزها رو باختی . و خیلی راحت هم باختی.  

تو بازیی شرکت کردی که هیچ اگاهی نداشتی. یعنی از زمانی که زدی و مملکت خودت رو ول کردی و اون هم برای چی؟؟؟ 

شاید فکر کنی من بد فکر میکنم. اره درست همین فکر  است. از مشکلات اینجا فرار کردی از اینجا فرار کردی و شاید هم کاری کرده بودی که هیچ وقت نمی تونستی برگردی. 

متاسفم نتیجه من این است که در اینجا کارخلافی کرده بودی. 

نه خلافی که تو میگی نه . خلافی بوده که وجدانت هم در موردش باید ناراحت باشه 

 

در مورد کارت که خراب است. امیدوارم درست بشه . دلم نمیخواد تو ذلت باشی اصلا دلم نمیخواد غرورت رو از دست بدی.  

البته با خراب کاری خودت هم باورهات و هم غرورت و هم .. همه رو از دست دادی. 

باز امیدوارم که همه بهت برگرده 

 امیدوارم خدا کمکت کنه 

امیدوارم خدا درب رحمت رو به روت باز کنه  

و امیدوارم که اون دربی که باز می شه خوب ببینی . نه که درب بسته رو ببینی . 

به گذشته فکر نکنی و افسوس گذشته ات رو نخوری. 

رو به خدا باش همین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد