ای خدا چرا به اون کمک نمیکنی؟ چرا ؟از چی است که هیچ کمکی نمی کنی؟ چرا وقتی خودش تظاهر میکنه وضعش خوب است از همیشه بدتر است؟
ای خدای بزرگ کمکش کن . بزار راحت زندگی کنه. از فکر من راحت کن بزار راحت باشم . خودت میدونی هر وقت فکر اون رو میکنم چرا وضع اون بدتر می شه؟ چرا باید وقتی فکر میکنه من از موفقیت اون ناراحت میشم بدتر وضعش خراب می شه؟
نمیدونم شاید به خاطر فکر خودش باشه. شاید به خاطر عقاید خودش باشه ولی اخه چرا این مرد تو این سن این همه مشکلات پیدا میکنه. چرا؟
میدونم همش به خاطر کارهای خودش است . فکر یک چیز بیشتر نیست ./. ولی چرا فکر ابرو و حیثت خودت رو نمیکنه. از من که گذشت دور شدم تنها شدم خودش چی ؟
تا کی فکر میکنه جوان است یا پولدار که دنبالش برن؟ ای خدا خودت میدونی همه چه فکری میکنند میخوان کلاه سرش بزارن ولی شاید برعکس میشه
ای خدا بزار راحت باشه دیگه براش کافی است
عزیزم عشقم
چرا میخوای بگی که مثلا از دلت بیرون رفتم. با این شعرها و این حرفهات معلوم است هنوز نه. هر چی میگی بگو. ادا نمیکنم اذیت نمیکنم یا اینکه بهت چیزی نمی گم که ناراحت بشی. ولی سعی میکنم از محبت فقط بگم. چون فکر میکنم تو موقعیت بدی هستی. همین .
برای دعای خیر میکنم . برات طلب بخشش میکنم. خدا شاید هم من روببخشه و هم تو رو. هر دو بد کردیم.
از همه طلب بخشش برات میکنم. اذیت کردی. خدا میدونم کارها رو برات درست میکنه. نمیدونم با من یا با کس دیگر برات درست میکنه. ولی امیدوارم که درست بشه .
و مطمئن هستم که درست میشه بزودی زود هم درست میشه.
میدونی خیلی کارها دلم میخواد برات بکنم .دستم بسته شد. با بعضی کارهای اشتباهت دستم بسته شد.
ای خدای مهربون ولی بهش بده بزار راحت باشه .بزار راحت باشه. ابروش رو حفظ کن
عزیزم عشقم نازم گلم
دوستت دارم خودت هم میدونی . با این همه بلا که سرم اومد باز دوستت دارم. میدونم تو هم دوستم داری ولی دلت نمیخواد که ارام باشم.
عزیزم هر روز برات می نویسم از عشقم و روزهایی که با هم بودیم . چه روزهایی ... که همیشه از نداشتن حرف میزدی . که ندارم و ندارم و ندارم.
از همون روزهای اول میگفتی ندارم .گفتم درست میشه . دوباره داشته میشی. گفتی ورشکست شدم اون هم بعداز ۸ ماه از ازدواج مون. قبل از اون هر وقت میگفتی باور نمی کردم چون میگفتم نه بابا مگه میشه قبلا میگفت دارم الان میگه نه ندارم ورشکست شدم .
بعد فهمیدم که با سرمایهگذاری تو یه کشور دیگه بدون اطلاع و بدون هیچ گونه حرفهایی ورشکست شدی اون هم به حرف دو همکار قدیمی خودت . که خودت اعتماد کامل به اونها داشتی.
خرید و همه چی دست اونها بود. دلم میسوخت الان هم میسوزه . ادمی که همیشه پایدار بوده چرا باید اینطور بشه .
گفتی میخواستی بزنی زیر هر چیزی. کاش زده بودی . کاش همون موقع زده بودی و خودت رو راحت میکردی . من رو هم گرفتار نمی کردی. ولی الان چی. خودت گرفتار دار تر از همیشه هستی. با ندونم کاری که میکنی.
عزیزم امیدوارم خدا بهت کمک کنه و همه چی برات مهیا بشه . دوست دارم باز همان کس سابق شخص سابق بشی. دوست دارم باز مثل قدیم ببینمت. نه که فکر کنی با اومدن من به زندگی تو این طور شده . نه عزیزم . از اول همین بوده
ای خدا به این عزیز من از دل و جون دارم میگم کمک کن که راحت زندگی کنه. ارامش داشته باشه. من که دورم دورتر کن بزار راحت باشه. بزار فکرش راحت باشه. دیگه نشنوم که بگی من مقصر این زندگی بودم.
ای خدا بهش بده . از نظر مالی و عقلی همه چی بهش بده نزار کسان دیگری باهاش بسوزن. بزار اولادش که الان پیش اون است پایدار بشه . شکست نخوره. ای خدا دیگه بس است . این نداری بس است........
هردم زنی نیشتر بر من
جوابی شنیی گفتی باز نیشتر
هر دم گویی که تقصیر من بود
هر چه خود گفتی زدی بر گفته من
هر چی میگی وقتی بهت میگم
باز میگی از گفته من است
هر وقت حرفی زدی و عمل نکردی
گفتم باز گفتی که مقصر خود من است
من چه کردم که باید هر دم
بشنوم از تو حرفی که باز فقط حرف است
نمی دونم شاید کمی وحدان هنوز داری
که همون وجدان می زنه زخمی بر اون دلت
البته اگر دلی داشته باشی
برای همه دلی داشتی نه فقط برای من
تقسیم کردی این دلت رو بر همه
خسته شدم از خودم و از این جهان
که نمی تونم بکنم این دل از تو و عشق تو
شاید فقط الان کینه باشه
که باز میخوام ازاری دهم از بر تو
مینویسم
از خوبی هات می نویسم. یادم می اید یک روز با یکی از دوستان رفتی بیرون . من هم قرار بود برم از مدارک کپی بگیرم. زنگ زدی و گفتی کدوم کافی شاپ هستی و خواهش کردی برات سیگار ببرم .
گفتم باشه . تو راه که بودم باز بهم زنگ زدی گفتی کجایی؟ گفتم نزدیک . تا من رو از دور دیدی زود یک صندلی کشیدی طرف خودت صندلی رو با دست پاک میکردی. سیگار رو دادم گفتم برم به کارم برسم گفتی نه بشین با هم چیزی بخوریم . یه اب میوه با هم خوردیم و کلی تحویل گرفتی. یادش بخیر تو نکات دوست داشتن بود. ولی بعد.........
یادش به خیر روزگار بد روزگاری است
دلم برات تنگ شده . واقعا تنگ شده . امروز مادر میگفت تنها شدی.
یک دفعه دلم گرفتم . اون روزها یادم می آید که از بیرون می امد و با ذوق میگفتی خونه بی زن نمی شه . کیف میکردم و همیشه منتظر اومدنت بودم . حتی از حوصله نداشتم و یا کسل بودم برای اومدن تو خودم رو حاضر میکردم
یادم میاد برای اولین بار بعد از هفت ماه که میخواستم ازت دور بشم چقدر ناراحت بودی . البته نمیدونم روز اخر دعوا کردی از ناراحتی بود یا خوش شناسی من .
تو اون هفت روز که ازت دور بودم تمام مدت فکرت بودم که چه میکنی مخصوصا اینکه لحظه به لحظه بهم زنگ می زدی .
دلم میگیره چطور این همه محبتی که بین ما بود بعد از همون هفت روز کم کم تمام شد. جرا؟ تهمت نمیزنم و حرفی نمی زنم . خدا میدونه و بس
ولی نمی دونستم که دوری این بلاها رو می یاره مثل خودت که نوشتی دوری علاقه ات رو کم کرده . اره ولی میدونم خودت میخواستی من دور بشم . و خودت ترتیب همه این برنامه ها رو دادی
شبت خوش
تصمیم گرفتم دیگه در مورد بدیهایی که کردی حرفی نزنم.
چون دیگه حس میکنم از هم جدا شدیم به طور رسمی. فقط بدون ثبت .
بعد میگن از خوبی بگو تا برات خوبی بیاد. کاری کرده بودی که فقط بدیها یادم میامد. خوب میگن روزهای اخر یاد می مونه . که روزهای اخر جز متلک و حرفهایی که یک مرد به زنش نمیزنه نشنیدم.
بگذریم شاید هم خودم مقصر بودم که زیاد بهت اعتماد داشتم . باورت داشتم و دیدم هیچ
چند روز پیش از تو حلالیت خواستم . نخواستم چیزی تو دلم باشه . البته خیلی حرفها بود که نگفته بودم و دلم میخواست بگم. اخر نامه یک کوچولو برات نوشتم ولی درجواب چی گرفتم . که بهتراز تا تو زنده هستی از هم جدا بشیم.
میدونی من خیلی بدجنسی کردم یا نخواستم باور کنم. یادم هست روز اخر گفتی برای اخرین بار و برای اخرین بو کشیدن ...............
ولی باور نکردم میگفتم دروغ است. خواستم بیشتر تو رو وابسته خودم کنم ولی تا حدی شد.
یادم میاد چایی که اول بودیم کشور قبلی یک روز من نبودم تو رو بیرون از دور دیدم بعد تا بیام خونه دیر شد. امدم دیدم صورتت گریون است گفتی یک لیوان اب بده گرمه . گفتم چت شده گفتی فقط گرم است. بعد گفتی چرا بیرون رفتی نگفتی. منتظر بودی انتظار نداشتی کسی خونه نباشه. نازی دلم برات تنگ شد.
یادت است می رفتیم خرید . تو فکرت زندگی قبلی تو بود . هی میگفتی قبلی این طور قبلی اونظور که گفتم به من ربطی نداره. ربط نداشت فکر میکردم خوب حالا من هستم و این هستم.
یادت است حتی گاری رو من می کشیدم. چون تو عادت نداشتی. ولی هیچ
نمی گفتم. نازی بچه بزرگ کوچک
این چند روز بقدری به مغزم فشار اومده که خبر نداری. نمیدونم از کجا شروع کنم.
فکرم پیش شریک قبلی کاری بود. دلم میخواست طلب بخشش ازشون کنم. چون واقعا خودم هم نمیدونم چه بلایی سر من یا اونها اومد.
امشب فهمیدم که اونها هنوز با هم هستند . در حالی گفته بودی از هم جدا شدن. نمیدونم تو خبرها را بد میدی یا اینکه بد بهت می گن و یا اینکه باور میکنی.
بخدا گیج شدم. تصمیم خودم رو گرفتم. دیگه ازت حرفی پیش کسی نزنم و اگر زدم خوبی ات رو بگم.
خدا من رو ببخشه اگر دیگه حرفی از بدی های تو زدم. دیگه دلم میخواد از خوبی هات بگم شاید خوبی بهت برگرده
خیلی راحت می گی چیزهای گذشته رو می خوای؟
کمی فکر کن این زندگی را کی خراب کرد؟ بیشتر خود تو
یادم میاد تابستانی که برای وام گرفتن اومدم که مثلا برای تو اتفاقی نیفته تو چه کار کردی؟
تفریح خوشگذرونی و این طرف و اون طرف رفتن و هر دفعه که با من حرف می زدی میگفتی ندارم ندارم ندارم
شانس من بوده
حالا هم نداری میدونم نداری و به خاطر این نداری که فقط می نالی
دلم از پر است به قول خودت داغ دارم
خیلی خوبی هات رو یادم می یارم ولی فکر میکنم تمامش بازی بوده
ولی امیدوارم که بازی نبوده باشه و واقعیت بوده فقط راه را بعد کج رفتی
از اول قدم کج برداشتیم البته مقصر من هم هستم
زیاد باور کردم بدون تحقیق هر کاری کردم و به حرفت زیاد باور داشتم
تقصیر من هم بودم باید کاری میکردم که همیشه از من بترسی نکنه کسی به من نگاه کنه نه که بقدری ساده بگردم که خیالت راحت باشه
امشب خسته ام
با مادر یه کمی دعوا کردم . اون هم تقصیر تو است. به خاطر تو احمق من مجبور شدم برگردم و هزار تا حرف بشنوم . تو شرور نداشتی که بفهمی برای یک دختر چقدر سخت است از نظر مالی و عاطفی زمین بخوره ولی خودش رو نگه داره.
با کار تایپی اون انگشتر رو برات گرفته بودم که اسم ۵ تن روش بود. که گفتی طلسم شده است. اخه مرد بزرگ و عاقل این حرف مزخرف چی است.
میدونی چقدر برای خرید اون کار تایپی کرده بودم که دست درد گرفته بودم؟ نه نفهمیدم چون تو زن غریبه پرستی. اون هم از جنس ..
تو ارزش برای زن خودت غاقل نبودی که این همه اذیت کردی.
فقط پولش رو میخواستی دیدی که دیگه پول نمی ده یا نداره کم کم گذاشتی کنار
اخه مرد حسابی کی با تو دیگه می تونه سر کنه ؟
زن جوان که فکر میکنه پول داشته باشی . اگر نداشته باشی که می زاره می ره
بگرد هر جا اسم می نویسی بگو دنبال یک زن زیبا و قشنگ می گردی که دنیا رو بهش بدی
همانطور که به من دادی و دنیا رو گرفتی
دلم نمیاد نفرین کنم اصلا دلم نمی اد ولی بدون روز خوش نمی بینی
من هیچ وقت حرف از کسی نشنیده بودم ولی حالا که حرف می شنوم از خودم بدم میاید که چقدر ساده بودم به حرفهای تو اعتماد داشتم . نامردی یک نامرد کامل
هیچ بودی . حتی تو ایران هم هیچ بودی