کاش در دهکده عشق فراوانی بود .. توی بازار صداقت کمی ارزانی بود ..
این روزها هوا گرفته است و ادم هم دلش می گیره .. یاد روزهای بارانی خودش می افته .. گاهی هم برفی ... چه روزهایی داشته و حالا چی داره ..
بعضی ما ادمها خودمون را توچهارچوبی قرار می دیم و انتظار داریم که زندگی خوبی داشته باشم .. غافل از اینکه زندگی نمی کنم .. ولی نفس می کشیم .
هر برنامه ریزی هم می گه متاسفانه همه جا می مونه و نمی شه انجام داد.. گاهی مسایل اقتصادی .. گاهی مسایل خانوادگی و گاهی و گاهی و گاهی ...
همیشه چیزی هم به اسم تنبلی هست در این میان.. که ما را از رفتن باز می داره
درست می شه انشالله .. صد سال اول سخت است