ساعت ۹ صبح است. هوا بارانی است. خودم هم کمی سرماخوردگی دارم نمی دونم بتونم تا اخر وقت اداری بشینم و کار کنم یا نه /
ولی از برخورد دیروز با همکارم خودم ناراحت هستم . درست است تقصیر اون بود و بیخودی میخواست تقصیر را سر من بزاره ولی من نباید چیزی می گفتم .
امروز هم که نیست. روزهای زوج می آید اداره . ای خدا چرا بعضی ها این همه ادعا دارند و کسی را حساب نمی کنند. کاش من هم همینطور بودم ولی خدا این را تو رگ و ریشه من نزاشته .
خسته شدم استراحت به استراحت دارم و کمی دوری از کار. خدا کنه زودتر تعطیلات عید هم بیاد و بتونیم کمی استراحت کنیم.
امروز تو شرکت حرفم شد. طرف تو حسابداری خودش اشتباه کرده میگه تقصیر من بوده. بگذریم . این اشتباهات میشه ولی اینکه تقصیر را به گردن کسی دیگه بندازن مسخره است و مد در ایران.
و اما خودم . مادرم مریض بود به طوری که نگران شدیم که اتفاقی بیفته ولی خوشبختانه همه چی رفع شد.
زندگی خودم هیچ کار مفیدی نکردم . کلاس زبان که نشد و موکول شد به سال جدید. ۱۸ اسفند باید امتحان تعیین سطح بدم .
و همسر عزیزم . قهر کرد و دیگه جواب ای میل نداد.
کار مفیدی امروز نکردم . خسته هستم. دیروز که مادر را دکتر بردم و وضع خودم را هم گفتم . گفت تمام از خستگی روحی و جسمی است .
شبها راحت نمی خوابم.