خوب این زندگی ماست وحق انتخاب ما .چه کنیم و چه نکنیم . سه شنبه شب فیلم پرستاران را می دیدم که یکی از پرستارها به مریض اش گفت: این زندگی خودت است که باید انتخاب کنی چه راهی را پیش بگیری.
جالب بود. و زیبا... با مریض چطور رفتار میشه .
خوب فرض کنم من هم یک مریض هستم. به قول یکی از دوستان هنوز وابسته کسی که دیگه اصلا فکر من هم نیست و چند سال است که فراموشم کرده.
تصمیم گرفتم من هم دنبال یک زندگی جدید باشم . با چند نفر آشنا شدم که فقط چیزی می خواستن دور از ذهن من ...
حالا یکی است که فقط محبت میخواد. همسرش فوت کرده و تنهاست... مثل خود من که تنهام... تنهایی به همصحبتی و صمیمانه حرف زدن ...
متاسفانه تو جایی که هستیم هر کس تنهایی را چیزی تعبیر میکنه که شرم آور است. نمی شه گفت این تنهایی است؟؟ چیزهای پیشنهاد میشه که شرمم میاید اینجا حتی بنویسم .
چرا آخه چرا به یک زن تنها این طور نگاه میکنند؟ ایا یک زن تنها حق نداره بتونه برای خودش همسری انتخاب کنه ؟؟
و اگر خدای نخواسته با کسی بیرون بری و یکی ببینه وای به حالت بشه ؟؟ چیزی مسخره است.
مجلسی بودم که نمی دونستن وضعیت من چی است . گفتیم و خندیدم و در موردمسایل زنان حرف زدیم . همه شاکی از این نگاه ها ... ولی گفتند خوب چه کنیم نمیشه دیگه .. همه هم همسرداشتن...
این زندگی یک زن در ایران است ... .یکی از دوستان که میخواد ازدواج کنه و دیگه خسته شده میگه نمیدونم چه کنم ؟؟ نگاه ها سنگین است ...و هنوز هم برای خودش کار میکنه و زندگی
دیگری جدا شده و میخواد ازدواج کنه ولی همه به خاطر پولش و ویزای امریکا دنبالش هستند.
و همه و همه به طریقی مشکل .... دارند...
ولی بد است که تو جمع باشی و تنها باشی و خسته بشی از این وضع
باید برای زندگی ات جنگید
حتی اگر شد باید رقصید
این روزها هر چند زندگی نمانده اس که برایش جنگید یا رقصید
راستی گلاب به رویتان رویم به دیفار آن صدای منحوس خودمان است
به رسم رفاقت و مهر
حضرت دیفار
وضعمان خسته است
حتی در جمع
جمعمان خسته است
به رسم رفاقت و مهر
حضرت دیفار