154

این مطلب را از گروه متد گرفتم . امیدوارم ناراحت نشده باشند.   راحت میشه تو همین ایران موند و چه دلبستگی هایی داریم که هر روز دلمون براش تنگ بشه . امیدوارم خوشتون بیاد


میدانی ؟ فقر ، یک صمیمیت احمقانه می آورد

خسته از تمام روزمرگی ها نشسته ام و فیس بوکم را به صحبت میگیرم


عکس دوستانی را میبینم آنور ِ مرز های ممنوعه

که به کنسرت داریوش میروند و شوق چشمشان

شبیه مشروب دستشان لبریز است

خوشحالشان میشوم ...

آزادی را در چشم هایشان خیره میشوم و لبخند میزنم / تلخ لبخند میزنم

دلم برایشان تنگ شده و چه خوب که دلشان با چیز هایی سرگرم است که

در خانه ی پدری ، جایی برای اکران نداشت

به خودم می اندیشم که درگیر ِ رفتنم ...

شبیه سربازی که آنقدر از شکست مطمئن است

که فرار را به قراری که با تمام مرز های کشورش بسته ترجیح میدهد

می دانم روزی دلم برای تمام آنچه ایران است تنگ می شود

دلم برای میدان انقلابش و آن همه چشم خسته که از سر کار می آیند

و چه دوست داشتنی تو را آدم حساب نمیکنند ....

برای کافه نادری ... که جای قهوه بوی شعر از حوالیش می آمد

برای تمام قهوه فرانسه های دست چندمی که

در گودو ، تمدن ، هنر ، سپیدگاه ... خوردم و

دلم را به چشم های گارسونش خوش میکردم که همیشه شکر را جا میگذاشت

برای تمام راننده تاکسی هایی که از فشار تنهایی ، مرا به حرف میگرفتند

و چه شیرین بود وقتی یک راننده تاکسی با تو از نیچه حرف میزند

یا وقتی پینک فلوید میگذارد و شروع میکند به ترجمه کردنش

دلم برای تمام چارشنبه سوری هایش ...

که دختر همسایه ، غریبیگی هایش را برای یک شب کنار میگذاشت

و دور آتش سرخپوستی میرقصیدیم

دلم برای دلهره ی مشروب خریدنش تنگ میشود... که به هزار نفر رو میزدی

آخرش چیپس و ماست و صدای هایده تو را از دیسکو های وگاس هم فرا تر میبرد

برای تمام نان هایی که در کودکی میخریدیم

زنبیل به دست به خیابان میزدیم و با دوچرخه هایمان

به تمام الگانس ها پز میدادیم

برای جاده کندوان و تمام جیغ هایی که میکشیدیم و دعا میکردیم

تمام تونل ها برای یک روز هم که شده قد بکشند

....

هرچه با خودم تقلا میکنم میبینم هنوز هم ترجیح می دهم آلبوم ابی را

با بدختی بگیرم تا اینکه مشروب به دست فریاد بزنم : خلـــــــــیج رو بخون ،
خلیج

هنوز ترجیح می دهم روی میز های کافه نادری ،

درگیر پیدا کردن ِ جای فروغ باشم تا اینکه در شانزالیزه ،

قهوه ام را با لهجه ی فرانسوی بخورم

هنوز دلم میخواهد راننده تاکسی برایم از نیچه بگوید و من ذوق کنم

....

هنـــــــــــوز دلم میخواهد سیگارم را یواشکی از پدر بکشم

تا شب هایی که اعصابش /سیگار میخواست ، با خجالت از من بپرسد :

" از جعبه سیگار ِ پسر به پدر ارث میرسه یا نه ؟ "

هنوز دلم میخواهد پارک پرواز بلند ترین جای دنیا باشد ....

هنوز دلم میخواهد تمام پارتی ها ، به پتو های چسبیده به پنجره مجهز شود

میدانی ؟ فقر ، یک صمیمیت احمقانه می آورد ، که هیچ فلسفه ای از پس تعبیر

لذتش بر نیامده

...

باید رفتنم را به عقب بیندازم ....

من دلم هنوز گیر ِ اسم کوچه هاییست که جبهه نرفته شهید شدند

هنوز دلم پیش تخفیفیست که مادر / چانه اش را میزد

هنوز دلم تنگ تمام اتفاق هاییست که در مرز های ایران میفتد

هنـــــــــــــــوز دلم گیر ِ تمام میدان های شهر است که از هر فاصله ای

داد میزنند : آزادی ...یک نفر ... آزادی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

.

.

.

این فرودگاه هر چقدر مجهز باشد ، دلبستگی های مرا بلند نمی کند

آقای راننده ... حمیرا بگذار ... دربست ... تمام تهران را بگردیم

دلم نرفته ... تنگ شده برای ماندنم ...........




*ای کاش امروزمان پر از صلح و آرامش باشد.*
*ای کاش به خالق آنچنان باور داشته باشید که چرایی برای آنچه هستید به میان
نیاورید.ای کاش پیامدهای بیکرانی را که زاییدهَ دعا کردن است را از خاطر نمی
بردید.*
*ای کاش از نعماتی که دریافت می دارید استفاده کنید و عشقی که نصیب تان می شود
را به دیگران منتقل کنید.*
*ای کاش گنجایش دانستن این مطلب که مخلوق هستید را داشته باشید.
بگذارید این حضور در مغز استخوان تان جاری شود، به*
*وجود تان اجازه دهید آواز بخواند، پایکوبی کند ستایش کند و عشق بورزد

نویسنده: نامعلوم

فرستنده متن مجید عزیز

 

دریافت این پیام بدلیل ثبت نام شما در گروه "مــتــد" است
جهت ارسال ایمیل به این گروه، ایمیل را ارسال کنید به

DiaMethod@yahoogroups.com

نظرات 2 + ارسال نظر
- 18 آبان 1390 ساعت 15:49 http://myftp.blogsky.com

سلام . نمیتونم رمز عبور همه مطالب رو بدم چون رمز عبور ها متغییره و فرق میکنه و ار اون مهمتر اینا رو فقط و فقط مخصوص یه نفر مینویسم اما چون یه بلاگ نویس حرفه ای هستید میتونم یکی از نوشته ها رو به سلیقه شما رمزشو بدم بهتون .
کافیه عدد کد نوشت رو برام ارسال کنید تا رمز همون مطلب رو بدم بهتون . با تشکر

Difar 20 آبان 1390 ساعت 22:49 http://Difar.blogsky.com

این غربت ما را که به فاک داده دوست

ولی با این همه شاملوی من می گوید
غصه نخور دیوونه
کی دیده که شب بمونه
وختی که مردا پاشن
ابرا زهم می پاشن

به رسم رفاقت و مهر
حضرت دیفار

قدمتان روی چشم
کردیمتان لینک که بخوانیم شعور قلمتان را یار موافق
به مهر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد