دلم تنگ شده برای همه . برای همه که میشناختم و یادم بردم .
برای اون شریکی که دیگه فراموشم کرده ..
دلم میخواد ببینمش . .. مخصوصا عیدفطر که میشه ... یاد کاری که با من کرد می افتم... رفت سفر با دیگری و من تنها ماندم و بیکسی و غربت و دل خستگی ...
این چند روز که خونه بودم فکر کردم چه زندگی احمقانه ایی بوده. و الان که میخوام سرکار برم باز هم مسخره تر.
ادم هایی که کارهای احمقانه میکنند و فکر میکنند درست است و شرکتی که صد تا رییس داره .
فردا شب استعفا و ارسال به مدیریت محترم عامل که در خارج زندگی میکنند.