سلام خدا
خوبی ؟ خوشی ؟ سلامتی ؟
امروز یک داستان داشتم می خوندم که یک دبیرستانی نوشته بود. خیلی قشنگ بود. و داستانش را با سلام خدا شروع کرده بود. داستان فقط ۶ یا ۷ تا نامه بود که زندگی شخصی را خوب شرح داده بود از ۷ سالگی تا مردن آن شخص....
یاد زمانی افتادم که تازه ازدواج کرده بود. و مدام می شنیدم که پول ندارم و کارهام جور نمی شه . شروع کرده بودم برای خدا ای میل می زدم . یک ای میل مینوشتم و برای یک ادرس ای میل قدیمی خودم که پسوردش را یادم رفته بود می فرستادم.
چه روزهایی بود . ادم قدر اون روزها رانمی دونه . چیزهایی را می فهمی خودتر ا به خنکی و خلی می زنی که روزگار شاید بهتر بشه بعد می بینی که هر روز همان است.
ولی یادم است زمانی میخواستم بیام و سری به خانواده بزنم. هرشب که میخوابید از پیشانی من اول می بوسید و میگفت میخوای تنهام بزاری ؟ من خودم را به خواب می زدم که چیزی نگم ... الان میگم شاید اون کارش هم الکی بوده و از دل نبوده ...
خودش میدونه و خدای خودش .... من الان راحتم . ... بچه ای را هم تحت حمایت گرفتم و جالب این است با اینکه چند هفته ایی نیست فکرم شده اون بچه ... بچه ایی است دور از من .... و یک بار تلفنی باهاش حرف زدم و مدام تو فکرش هستم براش چه کاری می تونم کنم.
خدایا کمک کنه کاری برای خودم بزنم که از درآمدش بتونم به این بچه خوب برسم....
سلام
خیلی جالب بود..
اخه من و دوستانمم وقتی به مشکلی بر میخوریم گوشی رو
میگیریم دستمون و با تمام وجود با خدا صحبت میکنیم میدیم واقعا ارامش بخش هست..
یک جورایی حس نزدیکی میکنیم..شاید خیلی ها به این کار بخندن ولی اصلا مهم نیست..مهم اینه که با این کار ارامش
میگیریم...
لبخند برنین لطفا..
به نام مهربان
سلام
مطلب جالبی بود. انشاءالله همیشه موفق باشین. امیدوارم همیشه از تمام لحظات زندگیتون لذت ببرین و لذت بردن رو به دیگران هدیه کنین.
خوشحال میشم نظرتون رو راجع به سوالهایی که تو وبلاگم پرسیدم بدونم. منتظرتون هستم.
در پناه حق موفق باشین.