۵۱

 

 

 

تنهائی شیرین فر هاد لیلی و مجنون  

 

کجا رفتی کجا رفتی من اینجا نشستم

  دلم می خواست بیائی پیشم نجستم

 

چرا تنها شدم تنها بمونم

  مگه زن ندارم تنها بمونم

عزیزم پس کجا رفتی زپیشم

 

دارم تنها می شم بی قم وخیشم

 

 

تو گفتی من خودم پیشت بیایم

 

چو لیلی من می شم به کوهت می ایم 

منم مجنون شدم آواره گشتم

   به غربت در بدر بیگانه گشتم

دلم خوشبود که دارم همچه لیلی

  بگیرد دست من خیلی به خیلی

چو آئی من بگیرم آن لبت را 

    ببوسم من آن لبت را  

بخوابم در کنارت همچه فرهاد

   تو شیرینی بدون قلب فر هاد

 

   اینم باز از شوهرت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد