نامه شوهری به همسر خود
سلام گل من
صبح بخیر
از حرکات دیشب معذرت می خواهم چون دیگه نتوانستم تهمل کنم شاید یک ضعف باشد ویا که خوشی چون تا قبل از ورود تو تو زندگی من علاقمند به کسی نبودم که براش دل تنگ بشم ولی هاله دیگه هم چیز برای من عوض شده من مهتاج شدم مهتاج به تمام وجود تو چون احساس می کنم این حوس نیست احساس می کنم به وجودت نیاز دارم به محبتت نیاز دارم نیاز دارم پیشم باشی نیاز دارم از تنهائی نجاتم بدی تو عزیز منی تو تمام وجود من را در اختیار خودت قرار دادی خیلی احساس تنهائی می کردم دیشب تا قبل از تماست داشتم از بین میرفتم باور کن خیلی نارحت بودم .اینشالله بزودی هم چیز دورست می شود و میرویم سر خانه وزندگی خودمان
می دونم تو دوست نداری من را ناراحت ببینی دورست همان احساسی که من نثبت بتو دارم .
باز از من خواستی که برم بیرون عزیزم گوش بحرفم بده من قول دادم فقد برای تو باشم فقد تو تنها سر گرمی که در این کشور برای یک ادم مجرد وجود دارد ایاشی بعنوین مختلف است که دیگه من نیستم گفتی ............................................
نمی گم دوستهای من چون در جمع گفتم این کشورکشوری نیست که ادم به پاکی بتواند زندگی کند انهم کسی که بعداز عمری متهل وقول داده که فقد برای همسر خودش باشه
چرا من با این همه اشنائی قصد دارم ازین کشور برم چرا با این همه احترامی ودوستانی ودرامدی که تو این کشور دارم می خواهم برم ایا فکر کردی نه این کشور کشوری نیست که بتوانی توش زندگی کنی وپاک بمانی باور کن این کشور سرگرمی که دارد فقد جنده بازی وعرق خوری است که من دیگه نیستم پس همین روشی که پیش گرفتم بهترین روش من است چون می خواهم رو سفید تو روت باشم تنها وتوی منزل خودم تا بیاری خدا هرچه زوتر بریم سر خانه وزندگی خودمان
تو برای تنهائی من نارحت نباش هر چند این همه ازادی که داشتم محدود شدم ولی راضیم چون می خواهم پاک بمانم اگر توجه کنی شبها من دیگ از ساعت 8 یا 9 دیگه تو خانه هستم از ارکار خودم لذت می برم باور کن
بارها گفتی من اصلان احساس نمی کنم که متهل شدم خواب دورست گفتی ولی این دفعه که اومدی چرا احساس کردم
بعد از ملقات با تو وبر گشت به ان مشکل بر خوردم از طرف دیگه بتو علاقمند شده بودم و نمی توانستم تورا از دست بدم وضع کارم هم این تور شده بود بعضی وقتها فکری بی خودی بسرم می زد دائم تو فکر این بودم که چکار کنم خودم را گرفتار کردم واین دخترم همینطور تا بیاری خدا کم کم مشکلات حل شد وامیدم به چندین در امد شد خیالم راحت شد وخیلی از تو ومامان متشکرم که تو ان مدت اینقدر بمن دلداری دادید
واگر این اتفاق قبل از ملاقات من وتو اتفاق می افتاد متمعن باش که ازدواج نمی کردم خوب ازمایشی بود که خداوند برای من و تو در نظر گفته بود که من از 0 شروع کنم ه هیچ وقت خودم را برخ تو نکشم وخیلی راضی هستم که زندگی را شروع کردم که هر دو ما در ان دخیل هستیم وبا همه می سازیم که من لذت می برم
وما زوج خوبی هستیم که اگر همین تور ادامه بدیم فکر می کنم بندگان عزیز خدا می شویم وهیچگونه نارحتی در زندگی ما قرار نخواهد داد وکمکهای زیادی هم به ما خواهد کرد
من خسته شدم
فقد در خاطمه بتو بگم با تمام وجودم دوستت دارم خیلی زیاد
ایا خوشحال هستی دیگ احساس می کنم زن دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قر بان تو . شوهرت